زادن فریدون
از ایرانیان آزاده مردی بود بنام«ابتین» که نژادش به شاهان قدیم ایران و طهمورث دیو بند میرسید. زن وی «فرانک» نام داشت. از این دو فرزندی نیک چهره و خجسته زاده شد. او را فریدون نام نهادند.
فریدون چون خورشید تابنده بود و فره و شکوه جمشیدی داشت. ابتین برجان خود ترسان بود و از بیم ضحاک گریزان. سرانجام روزی گماشتگان ضحاک که برای مارهای کتف وی در پی طعمه می گشتند به آبتین بر خوردند . او را به بند کشیدند و به جلاد سپردند.
فرانک، مادر فریدون، بی شوهر ماند و وقتی دانست ضحاک در خواب دیده که شکستش به دست فریدون است بیمناک شد.
فریدون را که کودکی خردسال بود برداشت و به چمن زاری برد که چراگاه گاوی نامور به نام «بر مایه» بود. از نگهبان مرغزار بزاری درخواست کرد که فریدون را چون فرزندی خود بپذیرد و به شیر برمایه بپرورد تا از ستم ضحاک در امان باشد.